روایتی از طرح امتسازی قرآن/ قرآن در عین دنبال کردن امت واحده، کثرتها را به رسمیت میشناسد
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۱۷۰۰۲
به جای آنکه بر سر اختلافات با هم مشاجره کنید بر سر آن چیزی که وجه اشتراک و وحدت است با هم گفتوگو کنید و گرد آن کلمه «سواء» جمع شوید. این طرح امتسازی قرآنی مبتنی بر کلمه «سواء» است. ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۲ فرهنگی دین ، قرآن و اندیشه نظرات - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «سوره» ویژهبرنامه 31 قسمتی شبکه 4 برای ماه مبارک رمضان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علی خواجه تهیهکننده برنامه تلویزیونی «سوره» پیش از این و در ابتدای ماه مبارک رمضان در گفتوگو با تسنیم گفته بود: موضوع برنامه "سوره" قرآن است اما رویکردی که ما در این برنامه اتخاذ کردیم، نگاهی متفاوت به برنامهسازی در حوزه قرآن است که کار را از کارهای مرسومی که در رابطه با قرآن با موضوع قرآن یا برگرفته از قرآن انجام شده متفاوت و متمایز میکند.
وی افزود: در این برنامه گفتوگوهای ویژهای طراحی کردیم که برای اولین بار به قرآن در نسبت با مسائل روزمره به صورت تحلیلی و مفصل پرداخته میشود و این اتفاق یک جا میافتد. یعنی 30 شب و هر شب یک بحث از مباحث علمی با رویکرد علمی در نسبت با قرآن را به بحث میگذاریم. منظورمان از مسائل روزمره مردم مسائلی است که به طور کلی مردم با آنها زندگی میکنند. مثل شعر، ادبیات، سینما، تلویزیون، معماری، هنر و مسائل فکری دیگری مانند روانشناسی و ... . اینها در نسبت با قرآن بحث میشود.
سیدحسین شهرستانی عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در روزهای اخیر به عنوان یکی از مهمانان برنامه تلویزیونی «سوره» به نگاه اسلام به مسئله تمدن پرداخت و این نکته را عنوان کرد که قرآن در عین حال که به دنبال امت واحده است، تنوع فرهنگها و عقاید را هم به رسمیت میشناسد.
وی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی تسنیم به توضیح این مطلب پرداخت که در ادامه میخوانید:
ابتدا باید توجه کنیم که جمهوری اسلامی نمونه ایدهآل مدنظر در اندیشه بنیانگذاران خودش را نتوانسته محقق کند؛ یعنی آن چیزی که در نظر بنیانگذاران جمهوری اسلامی و انقلاب مطلوب بود محقق نشده است؛ چه به دلایل شرایط تاریخی و چه سستیها و نواقص و کاستیها، در برخی موارد هم آن ایدهآلها و آرمانها، واقعی و دستیافتنی نبود.
گذشت تاریخ مشخص کرد برخی از این ایدهها فانتزی یا رمانتیک بوده است. همه انقلابها نیز این شرایط رمانتیک را فراهم میکنند اما تا همان حدی که تحقق پیدا کرده نیز به این صورت است که به عنوان مثال در فرهنگ سیاسی ما میزان تفاوت با کشورهای بلوک شرق قدیم و یا کشورهایی نظیر کره شمالی و کوبا و نظایر آن بسیار متفاوت است و نشان میدهد که درجهای از به رسمیت شناختن دیدگاههای متفاوت و لحاظ کردن کثرتها و گوناگونیها در جمهوری اسلامی وجود دارد و ابداً مشابهتی با کشورهایی مثل کره شمالی نداریم.
اینکه برخی مغرضان بخواهند میان ساختار جمهوری اسلامی با کشوری مثل کره شمالی شباهتسازی کنند تفاوت از زمین تا آسمان است. چه به لحاظ زمینههای تاریخی و چه به لحاظ ویژگیهای مردم شناختی و جامعهشناختی و چه به لحاظ ساخت سیاسی ما هیچ شباهتی با ساختارهای استاندارد و یکدستساز و یکنواخت سیاسی نداریم.
سیاست در ایران یک گشودگی و انفتاح دارد. البته همانطور که عرض کردم این مدل ایدهآل نیست اما به هر حال این گشودگی وجود دارد؛ یعنی دائماً جریانهای سیاسی متعارض در درون ایران سر بر میآورند و در برخی موارد هم درجه گشودگی ما از برخی کشورهای غربی نیز بالاتر است که گاهی نیز مشکل آفرین است. مثلاً در ایالات متحده ساختار حزبی و انتخاباتی وجود دارد اما نهایتاً دو حزب مشخص و شناسنامهدار و دارای پشتوانههای اقتصادی و سیاسی خیلی معین و مشخص که با هم مرتبطاند وجود دارد و 100 سال است که موقعیتها بین دو جریان سیاسی دست به دست میشود.
در حالی که در ایران به دلیل عدم وجود احزاب قدرتمند سیاسی و شناسنامهدار هر لحظه شاهد ظهور جریانهای تازه در سیاست میشویم و تحت تأثیر این جریانات تازه تحولات سیاسی تازه رقم میخورد. این گشودگی سیاست در ایران است در عین حالی که معضلی به نام کارآمدی ایجاد میکند. اساساً ساختار سیاسی ما پذیرندگی یک حکومت تک حزبی را ندارد و این نوع ساختار با نگاه قرآنی هم معارض است.
البته باید توجه داشت که این مباحث خرد جامعهشناسی سیاسی را نمیشود با قرآن محک زد که مثلاً بگوییم قرآن بین این مدلهای موجود کدام را انتخاب میکند. قرآن در یک افق دیگری طرح مسئله میکند. آن چیزی که اجمالاً میتوان گفت و در برنامه «سوره» هم عرض کردم این است که طرح قرآنی طرح یکدستسازی جامعه و امت نیست. بله در امت باید یک وحدت وجود داشته باشد اما این وحدت به معنای نفی و سرکوب کثرتها و گوناگونیها و تنوعها و تکثرها نیست.
تکثرها لحاظ میشود و به رسمیت شناخته میشود؛ چه تنوع بومی، چه تنوع جنسیتی یا زبانی و حتی تنوع مذهبی. به عنوان مثال در فرهنگ قرآنی در آیات متعدد داریم که از اهل کتاب دعوت نمیشود که بیایند و به قرآن عمل کنند. از اهل کتاب دعوت میشود که به تورات یا انجیل عمل کنند. مذهب آنها توسط دین اسلام به رسمیت شناخته میشود و احتجاجی هم که رسول الله(ص) با آنها میکند نه بر سر قرآن که بر سر کتاب خودشان است، بنابراین درجهای از کثرتها و تنوعها پذیرفته میشود.
قرآن میگوید: «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا». همچنین در آیه دیگر میفرماید: «لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات»؛ یعنی هر کدام از شما قبله و آئین و مذهبی دارید اما مهم آن است که در خیرات با هم مسابقه دهید و توجه به حقتعالی کنید. همچنین به کلمه سواء توجه کنید. قرآن میفرماید: «قُل یا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَكُم»؛ یعنی اختلافاتی دارید و آن اختلافات سر جای خود. به جای آنکه بر سر اختلافات با هم مشاجره کنید بر سر آن چیزی که وجه اشتراک و وحدت است و کلمه سواء با هم گفتوگو کنید و گرد آن کلمه سواء جمع شوید. این در واقع طرح امتسازی قرآنی است که مبتنی بر کلمه سواء است. منظور از کلمه سواء باور مشترک و سخن مشابه است؛ یعنی آن جایی که حرف یکسانی با هم داریم. قرآن میفرماید بیایید بر سر آن سخن مشترک جمع شوید.
درست است که امروز لزوماً فقط با ادیان مختلف مواجه نیستیم و با تنوع عقاید و سبک زندگیهایی مواجهیم که در چهارچوب ادیان نمیگنجند، اما باید توجه داشت که درجه گشودگی سنت اسلامی نسبت به سایر ادیان ابراهیمی و یا حتی ادیان شرق دور بیشتر است و انعطاف آن بیشتر است اما تا آن حد نیست که هر نوع انحطاط و ابتذال و استحاله فرهنگی را در درون خود جای دهد. اگر اینطور باشد نقض غرض است، اگر بتواند هر انحرافی را در دورن خود هضم و توجیه کند نقض غرض است و اصل هدف رسالت و نبوت که هدایت خلق بوده زیر سؤال میرود. بنابراین تا یک درجهای این مسئله وجود دارد.
عصر مدرن عصر ظهور معنای جدید یا سوژه جدیدی از تاریخ است که این سوژه جدید با هر نوع تعهد قدسی یک نوع گریز دارد. این امر نمیتواند به صورت بنیادین با فرهنگ اسلامی جمع شود. مظاهر بیرونی و کالبدی تمدن مدرن تأویلپذیر و قابل اخذ و اقتباس است و میتوان با آن مسامحه کرد. به هر حال فرهنگها با درجه ای از تسامح با هم تعامل میکنند اما به لحاظ بنیادین فرهنگ و تمدنی که در عصر جدید ظهور کرده تفکری است که به دنبال پشت کردن به هر گونه تعهد به امر قدسی است.
این با اختلاف ادیان خیلی متفاوت است؛ چون اختلاف ادیان و ملل و نحل و مذاهب، اختلاف در تفسیر و ظهور و تعیّن و نحوه تعهد به امر قدسی است و الا در همه سنتهای مقدس و سنتهای کهن و همه ادیان و مذاهب نحوی از تعهد به امر قدسی در زندگی اجتماعی وجود دارد. در تفکر، فلسفه، فرهنگ و آداب، سیاست، اقتصاد و ... نحوی از تعهد به امر قدسی محور جدی همه مسایل است اما در عصر جدید با تعهد به امر قدسی مواجه نیستیم بلکه با نوعی گسستن پیمان مقدس رو به روییم. البته آن هم در پس خود عهدی دارد که یک نوع عهد انانیت است اما در مجموع دوره مدرن دوره نقض عهد با پیمان قدسی و نقض پیمان انسان با حقیقت قدسی عالم است. این دیگر چیزی نیست که آن را بتوان به عنوان یک شکلی از تفسیر یا جلوهای از جلوههای معرفت یا سنتی در میان سنتها، با فرهنگ دینی جمع کرد. چون یک تعارض ذاتی با هر نوع روحیه و اخلاقی که مبتنی بر شکلی از دیانت و دینداری است دارد.
بنابراین مظاهر تمدن جدید وضع کاملاً متفاوتی را ایجاد کرده است. همه ادیان و سنتهای مقدس هم در برابر مدرنیته به عنوان یک پدیده نوظهور مواجه شدهاند و این پدیده نوظهور اقتضائات مواجهه متفاوتی دارد.
مفهوم «امت» فراتر از «تمدن» است/ چگونه با تمدنهای دیگر گفتوگو کنیم؟برگزاری مجازی همایش "جایگاه زن در تمدن ایران و اسلام"انتهای پیام/
R1410/P/S4,37/CT7 واژه های کاربردی مرتبط شبکه چهار تلویزیون ماه مبارک رمضانمنبع: تسنیم
کلیدواژه: شبکه چهار تلویزیون ماه مبارک رمضان شبکه چهار تلویزیون ماه مبارک رمضان ماه مبارک رمضان جمهوری اسلامی آن چیزی گفت وگو کثرت ها درجه ای سنت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۱۷۰۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!/یک ضربه دیگر بر بار شیشه/بازی بنسلمان با کارت فلسطین
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که فلسطین محور اجلاس سازمان همکاری اسلامی، تأثیر توافق احتمالی حماس و اسرائیل بر تنشهای منطقه، کلاه بیمهای بر سر کارگران ساختمانی و بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیشالظلم در راسک در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
یک ضربه دیگر بر بار شیشه
مهرداد احمدی شیخانی طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: در گذشته و در مفاهیم سنتی، اداره امور جامعه به شرطی بسامان بود که یک شهر یا سرزمین دارای حاکم یا مدیر خوبی بود؛ چراکه همه چیز به یک نفر ختم میشد. بر این معنا و مبنا هم بود که ما با نصایحالملوک طرف بودیم و صاحبان رأی و نظر، برای اداره بسامان جامعه، سعی بر آن داشتند تا مواردی را به فرد صاحبفرمان «یادآوری» کنند. میگویم یادآوری و نه «گوشزد»؛ چراکه امر بر این دایر بود که حاکم، خود میداند که چه چیز به صلاح است و چه چیز به صلاح نیست؛ و مصلحان نیز فقط از جهت یادآوری آنچه ممکن بود به سببی فراموش شده باشد، نکاتی را «یادآور» میشدند؛ از همین رو است که سعدی را مصلحالدین میگویند و در مفاهیم کهن، ازآنجاکه دین و دولت یکی انگاشته میشود، سعدی جزء کسانی است که مصالح زمانه خود را میداند و «گلستان» او میشود همان «نصیحتالملوک».
اما جهان به مرور که نو میشود و گام به گام پا به عصر مدرن میگذاریم، کمکم از دوران حکمران خوب هم دور میشویم و به سبب آنکه دیگر، امور یک جامعه نمیتواند فقط از طرف یک نفر اداره شود، بهناچار و برای تمشیت امور، ساختار به وجود میآید و خواسته و ناخواسته، از حکمران به حکمرانی میرسیم. این اتفاق به اراده رخ نمیدهد؛ بلکه ناگزیر زمانه است و هم از این رو است که در این عصر نیز دیگر جایی برای مصلحالدین و نصیحتالملوکی نیست؛ چراکه حتی اگر بعضی سعی کنند که همه چیز را در ید قدرت یک نفر بدانند و چه از باب مقدربودن یک فرد یا مقصر معرفیکردن یک فرد، الزاما به نتیجه نمیرسند؛ چراکه بسیار پیش میآید که یک فرد میرود و دیگری جایگزین او میشود؛ ولی اوضاع تغییری نمیکند. پس این نشانهها دلیلی است بر همان که در عصر حاضر و جهان مدرن با پیچیدگیهای بسیاری روبهرو هستیم و این فرد نیست که حکومت میکند و حکم میراند؛ بلکه این سیستم است که حکم میکند و حکمرانی میکند. اما آیا واقعا چنین است و افراد هیچ جایی در «بسامانی» و «بیسامانی» امور ندارند؟ و آیا فقط این سیستم است که اگر به صلاح شد، امور هم راه صلاح در پیش میگیرند؟ اگر چنین است که همه چیز، فقط سیستم باشد ولاغیر، چرا در همین جهان مدرنشده و در همان جوامعی که خیلی پیشتر از ما مصلحالدینی را کنار گذشتهاند و به سیاستورزی مدرن رسیدهاند، جانشینکردن یکی به جای دیگری، همچنان مرسوم است؟ مثالی بزنم؛ از سال ۱۴۰۰ و با انتخابات شورای شهر، وضعیت اداره شهر تهران تغییر کرد و حتی از منظر بعضی کاملا زیر و رو شد که البته انصاف آن است که کاملا زیر و رو نشد؛ ولی آنچه میبینیم، نشانههایی از تخریب را با خود دارد. مثلا در شهری مانند تهران که وجود هر درخت برایش حیاتی است، شاهدیم که «فرمان بیخکنی درختان»، با بهانههایی غریب از سوی شهردار صادر میشود و حتی دستِ «ارهکنندگان» درختان چه باز و گشاده شده، چنانکه هنوز داستان تخریب پارک قیطریه در همین نوروز به پایان نرسیده، حال خبر حصارکشی در پارک لاله را میشنویم و تخریبی دیگر. این درست که آنچه در حکمرانی عصر حاضر مهم است، نه حکمران؛ بلکه ساختار حکمرانی است؛ ولی همین که طوماری با چند صد هزار امضا جمع میشود تا بلکه بتوان جلوی تخریب پارکها از طرف شهردار را گرفت، حکایت از آن دارد که افراد درون ساختار هم در حکمرانی مطلوب، اهمیت دارند. برای همین هم هست که میگوییم باید از همه ظرفیتهای ممکن برای اثرگذاری بر حکمرانی استفاده کرد و قطعا غیر از امضای آن طومارها، تلاش برای اینکه شورای شهری داشته باشیم که از درون آن شهرداری بیرون نیاید که همتش بر تخریب فضای سبز تهران باشد، هم اهمیت دارد، چه برسد به اینکه به قول «سعید حجاریان»، اگر یک ضربه دیگر بر این بار شیشه زده شود، دیگر چیزی باقی نخواهد ماند که حالا نگرانش باشیم یا نه؛ و حالا یک سال دیگر تا انتخابات ۱۴۰۴ باید تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم برای جلوگیری از ضربه آخر بر این بار شیشه، تمام تلاشمان را بکنیم یا همچنان اعتقاد داریم که نباید از همه توانمان برای جلوگیری از پایان کار، با کمترین هزینه ممکن، استفاده کنیم؟
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: طی روزهای اخیر انتشار برخی آمارها در زمینه نرخ تورم محل مجادله چهرههای رسانهای و سیاسی موافق و مخالف دولت شده است. در سالهای اخیر به دلیل انتشار همزمان نرخ تورم از سوی دو منبع یعنی مرکز آمار و بانک مرکزی و تفاوتی که بین نرخ اعلام شده از سوی این دو مرکز است حرف و حدیثهایی درباره وضعیت نزولی یا صعودی نرخ تورم مطرح شده است. اجازه دهید ابتدا به این دوگانگی آماری، دلایل بروز آن و تبعات آن بپردازیم و سپس وارد مناقشه سیاسی در این باره شویم.
واقعیت این است که از سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در ایران نرخ تورم توسط بانک ملی محاسبه شده است. از میانه سال ۱۳۳۹ با تاسیس بانک مرکزی، این وظیفه به بانک مرکزی محول شد و تاکنون بانک مرکزی این نرخ را محاسبه کرده است. از ۱۳۸۱ مرکز آمار ایران نیز وارد این عرصه شد و نرخ تورم را محاسبه کرد. بانک مرکزی معتقد است برمبنای وظیفه ذاتی خود برای مهار تورم و سیاست گذاری در این عرصه خود باید وضعیت تورم را رصد کند. علاوه بر این، چون از گذشته دور این نرخ را محاسبه کرده است، ادامه محاسبه آن برای محققانی که میخواهند روند بلندمدت تورم را بررسی کنند، ضروری است. از سوی دیگر مرکز آمار ایران هم به عنوان مرجع رسمی و اصلی آمار در کشور، محاسبه آمارها و شاخصها در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد را وظیفه خود میداند و معتقد است که باید تورم را به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی محاسبه کند. در این میان اگرچه استدلال هر دو قابل قبول به نظر میرسد، اما برای معضل دوگانگی آماری چه میشود کرد؟!
اگر بپذیریم که با وجود هزینههای دوگانگی آماری، هر دو مرجع محاسبه و اعلام نرخ تورم به کار خود همچنان ادامه دهند، این پاسخ مطرح میشود که ملاک کدام یک از این آمارها باشد. به ویژه جایی که قوانین در مواردی نظیر تعیین دستمزد یا محاسبه ارزش روز دیون برای استفاده در محاکم حقوقی و قضایی منتظر اعلام نرخ تورم است. به ویژه این که در مواردی نظیر محاکم حقوقی، ملاک نرخ تورم بانک مرکزی است.
باز هم اگر با لحاظ این ملاحظات دوگانگی آماری را بپذیریم، لاجرم بازی سیاسی پیرامون این دوگانگی آماری توسط سیاسیون نیز گریزناپذیر، اما قابل نقد است. در حقیقت به نظر میرسد راهکار مواجهه با این دوگانگی آماری، تقبیح سوء استفاده از این دوگانگی است. جایی که به عنوان مثال به دلیل بالاتر بودن نرخ تورم بانک مرکزی، مسئولان دولتی در زمان انتقاد از تورم پایان دولت قبل به نرخ بانک مرکزی استناد میکنند و در زمان ارائه گزارش عملکرد دولت فعلی، نرخ تورم مرکز آمار را ملاک قرار میدهند. مخالفان دولت نیز به صورت برعکس از همین روش استفاده میکنند و برمبنای این که کدام نرخ بالاتر است، عملکرد دولت در موضوع تورم را با نرخ بالاتر میسنجند. این در حالی است که نرخهای محاسبه شده متفاوت لزوما بر هم برتری علمی ندارد و به دلیل تفاوتهایی در سال پایه و تفاوت در وزن دهی به کالاها و همچنین تفاوت در محل جمع آوری آمار (بانک مرکزی تورم شهری و مرکز آمار تورم مجموع شهرها و روستاها را محاسبه میکند) به نرخهای متفاوتی میرسند. صدالبته تورم از یک دهک به دهک دیگر و حتی از خانواری به خانوار دیگر متفاوت است. برای خانواری که اجاره خانه میدهد تا خانواری که چنین هزینهای ندارد و همچنین سایر تفاوتها در سبد مصرفی کالا و خدمات خانوارها، میتوان نرخ تورم متفاوتی را محاسبه کرد، اما در هر حال آن چه محاسبه میشود میانگینی از کل جامعه است.
از همه این موارد که بگذریم مشغول شدن به چنین دعوای آماری و غفلت از آن چه که در واقع از مسیر تورم به مردم تحمیل شده، دور شدن از متن جامعه و فاصله گرفتن از چالش مهم مردم است. واقعیت این است که در تورم بالای ۴۰ درصد که طی ۵ سال اخیر در اقتصاد ایران با آن مواجه بوده ایم، تفاوت چند درصدی بین نرخ مرکز آمار و بانک مرکزی برای مردم مهم نیست و اساسا دعوای این که تورم مثلا ۳۵ درصد است یا ۴۵ درصد برای مردم موضوعیتی ندارد. برای مردم افت شدید قدرت خرید و تحمیل چند سال متوالی تورم بالا مهم است و مسئله اساسی است. این که بخواهیم اثبات کنیم تورم از ۵۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده یا از ۴۰ درصد به ۵۰ درصد افزایش یافته است، در مسئله ملموس مردم تغییری ایجاد نمیکند؛ لذا این که بخواهیم در هر حال اثبات کنیم تورمی که کاهش یافته است در حال حاضر به ۳۰ درصد رسیده است، موفقیت خاصی نیست و نشان میدهد اقتصاد ایران همچنان با تورم بالاتر از میانگین چند دهه گذشته خود دست و پنجه نرم میکند و چنین وضعیتی با توجه به جبران نشدن قدرت خرید مردم، نشان دهنده موفقیت در زمینه تورم نیست.
بازی بنسلمان با کارت فلسطین
محمدرضا ستاری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان بازی بنسلمان با کارت فلسطین نوشت: در هفتهای که گذشت، همزمان با برگزاری مجمع جهانی اقتصاد در عربستان سعودی و سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه، دوباره بحث عادیسازی روابط میان ریاض و تلآویو مطرح شد. به گفته برخی مقامات و رسانههای غربی، صحبتها پیرامون این توافق عادیسازی به صورت جدی میان طرفین ادامه یافته و آمریکاییها ابراز امیدواری کردهاند که چنین توافقی بهزودی میان سعودیها و رژیمصهیونیستی برقرار شود.
این موضوع در حالی مطرح میشود که در تابستان سال گذشته نیز صحبتهایی جدی در خصوص قریبالوقوع بودن توافق میان عربستان و رژیمصهیونیستی مطرح شده بود، اما بعد از هفتم اکتبر و به واسطه جنگ غزه و تحولاتی که در منطقه صورت گرفت، بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که چنین توافقی با توجه به شرایط پیش آمده عملا از دستور کار خارج شده است. در همین رابطه سوال مهم این است که چطور در شرایط کنونی و در اوج کشتار غیرنظامیان در نوار غزه، سعودیها به عنوان داعیهدار رهبری جهان اسلام حاضر شدهاند دوباره در مورد عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی وارد مذاکره و گفتگو شوند؟
برای بررسی این مساله توجه به چند نکته حائزاهمیت است؛ نخست اینکه از سال گذشته عربستان سعودی ۳ شرط اساسی را برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی برای آمریکاییها تعیین کرده بود. شرط اول، یک توافق امنیتی جدید میان ریاض و واشنگتن بود که علاوهبر تعهد آمریکا مبنیبر حمایت از عربستان در صورت حمله کشور ثالث، سلاحهای مدرن و استراتژیک را نیز در اختیار این کشور قرار بدهد.
شرط دوم در خصوص برنامه هستهای عربستان سعودی است؛ در این میان هرچند آمریکاییها با پیشبرد و حمایت از برنامه هستهای عربستان موافقت کردهاند، اما موضوع اساسی این است که ریاض خواستار غنیسازی در خاک خود بوده و آمریکاییها با چنین موضوعی مخالفت کردهاند. به همین دلیل به عربستان پیشنهاد شده تا مدل برنامه هستهای امارات برای آنها نیز اجرا شود یعنی برای ساخت نیروگاه و فناوری هستهای، ایالات متحده وارد عمل شود، اما غنیسازی در خارج از خاک این کشور مانند امارات صورت بگیرد.
شرط سوم و مهم دیگر سعودیها برای آمریکا جهت عادیسازی روابط با اسرائیل نیز موضوع دو کشوری براساس مرزهای ۱۹۶۷ است؛ امری که با وجود تمامی شعارها و تاکیداتی که کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه در این مورد دارند، عملا باتوجه به تحولات در سرزمینهای اشغالی و ماهیتی که رژیمصهیونیستی دارد، امکانپذیر نخواهد بود چراکه شرط ابتدایی و اصلی تحقق این موضوع عقبنشینی صهیونیستها از کرانه باختری و توقف شهرکسازیهاست که بهطور قطع رژیم صهیونیستی مگر در شرایط خاص و استثنایی زیر بار آن نخواهد رفت بنابراین در شرایطی که بهنظر میرسد شرط سوم سعودیها برای عادیسازی روابط با اسرائیل جنبه ظاهری برای دستیابی به دو شرط اول دارد، برای پاسخ به این سوال که چرا بنسلمان در چنین شرایط حساسی که کلیت جامعه جهانی نسبت به کشتار و نسلکشی در نوار غزه زبان به اعتراض گشودهاند حاضر به گام برداشتن به سمت عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی شده، میتوان گفت که از یک منظر شاید سعودیها زیر بار فشارهای سنگین ایالاتمتحده ناچار به پذیرش چنین خواستهای شدهاند.
از منظر دوم، اما این احتمال وجود دارد که با توجه به پیچیدهتر شدن معادلات در منطقه و فشارهایی که آمریکا و رژیمصهیونیستی از منظر افکار عمومی بینالمللی به واسطه کشتار غیرنظامیان در غزه متحمل شدهاند، بنسلمان شرایط را برای اخذ بیشترین امتیازات ممکن از دولت بایدن فراهم دیده و به همین دلیل فارغ از تمامی جنبههایی که مرتبط با نقش این کشور در جهان اسلام میشود، با کارت فلسطین به دنبال یک توافق امنیتی جامع جدید با آمریکا و پیشبرد طرح جاهطلبانه هستهای خود است.